گل افتابگردان را گفتند چرا شبها سرت را پایین میندازی؟
گفت ستاره چشمک میزند نمیخواهم به خورشید خیانت کنم
به سلامتی همه اونایی که مثل گل افتابگردان هستند
مثل خودم هههه
بخوام از تو بگذرم من با یادت چه کنم؟
تو را از یاد ببرم من با خاطراتت چه کنم؟
حتی از یاد ببرم تو و خاطراتتو
بگو من با این دل خونه خرابم چه کنم؟؟؟
امروز معلم میگفت دو خط موازی هیچگاه به هم نمیرسند
مگر اینکه یکی از انها خود را بشکند
گفتم من که خودم را شکستم پس چرا به او نرسیدم؟
لبخند تلخی زد و گفت
شاید او هم به سوی خط دیگری شکسته باشد
نه می توان فریاد زد
برای بعضی درد ها فقط می توان
نگاه کرد و بی صدا شکست
همین
میدونی چی بیشتر از همه ادمو داغون میکنه؟؟؟
اینکه هر کاری توانت هست براش انجام بدی
بعد برگرده بگه
مگه من ازت خواستم؟